به نام خدای مادر
سلام
با آرزوی اینکه همیشه زیر آسمون همیشه آرام پدر و مادر عزیزت با شادی و آرامش زندگی کنی
مادر
اصلا تا حالا فکر کردی که مادر یعنی چی ؟
اصلا تا حالا فکر کردی که چرا مادر رو باید دوست داشته باشی ؟
اصلا تا حالا فکر کردی که چرا مادر عزیزت ، دوست داره ؟
اصلا تا حالا فکر کردی که چرا مادر عزیزت با اینکه این همه بدی بهش می کنی ، باز هم دوست داره ؟
اصلا تا حالا فکر کرد ی که چرا وقتی که اسم مادر رو از ته دل و با تمام وجودت صدا می زنی یا زمزمه می کنی ،
چرا بدنت می لرزه ؟ چرا بغض می کنی ؟
چرا حال و هوای گریه کردن رو پیدا می کنی ؟ چرا اشکات سرازیر می شه ؟
اما وقتی که این حال و هوا رو پیدا می کنی دوست داری که اون موقع مادر عزیزت پیشت باشه
تا دستای ناز و پینه بسته ش ، پیشونی مبارکش و پاهای تبرک شده از بهشتش رو ببوسی
و با تمام وجود در آغوش بگیریش و اونقدر توی بغلش گریه کنی تا مادر عزیزت دستای نازش رو به سرت بکشه
و بهت بگه : جونم فدات عزیزم بگو چی شدی ، جون مامانی بگو چی شده !

می بینی تو رو خدا مادر چقدر مهربونه ، دوست نداره حتی یک قطره اشک از چشمای تو دختر یا پسر نازنینش سرازیر بشه . اما اون وقت تو .....
آره با توام ، با خود خودت ..... با تویی که الان بزرگ شدی و فکر می کنی که مادر کلفت توی خونست و فقط بهش دستور میدی !
آره با توام ، با خود خودت ..... با تویی که الان بزرگ شدی و فکر می کنی که مادر کلفت توی خونست و سرش داد می زنی !
آره با توام ، با خود خودت ..... با تویی که الان بزرگ شدی و فکر می کنی که مادر کلفت توی خونست و بهش میگی که چرا هنوز جوراب من رو نشستی !
آره با توام ، با خود خودت ..... با تویی که الان بزرگ شدی و فکر می کنی که مادر .....
آره با توام ، با خود خودت ..... با تویی که الان بزرگ شدی و فکر می کنی از همه طلب کاری !
آره با توام ، با خود خودت ..... ببینم اصلا تو می دونی همون مادر عزیزت ، که سرش داد می زنی و ازش طلب کاری و ..... چه شبهایی تا صبح بیدار مونده فقط به خاطر اینکه تو عزیز دلش چیزیت نشه یا از خواب بیدار نشی و گریه نکنی که گشنه هستی .
آره با توام ، با خود خودت ..... تا حالا نشستی فکر کنی که مادر چقدر سختی کشیده تا بزرگت کنه تا به این سن برسی .
آره با توام ، با خود خودت ..... با تویی که الان داری اشکات رو از روی گونه هات پاک می کنی ،
میدونی اگر همین فرشته ای که اسمش مادر هستش و تو عزیز دلش توی خونه به چشم یه کلفت بهش نگاه می کنی
اگر حتی یک ثانیه ازش دور باشی چقدر دلتنگت میشه
تا جایی که حتی وقتی یک ثانیه ازش دور هستی فکر می کنه که دنیا رو ازش گرفتن .
آره با توام ، با خود خودت ..... تا حالا فکر کردی که اگر خدای ناکرده ، مادر نداشتی و مثل اون بچه یتیمی که
قربونش بشم بودی وقتی دلت برای مادر عزیزت تنگ میشد چیکار میکردی ؟ کجا می رفتی ؟
بزار بهت بگم چیکار میکردی ....... می رفتی سر مزار مادر عزیزت و تا میتونستی گریه میکردی و دلتو خالی میکردی و حسرت داشتی که مادر نداری .
آره با توام ، با خود خودت ..... می خوام یه قولی به خودت بدی !!!!!
بیا به اشکهایی که از روی گونه هات پاکشون کردی قسم بخور که دیگه
به پدر و مادر عزیزت که می دونم با دنیا هم عوضشون نخواهی کرد
بیا قسم بخور که دیگه حتی بهشون نگاه غضبناک نکنی ، چه برسه که بخوای ....

وقتی که بچه هایی رو میبینم که با مادر عزیزشون دارن راه میرن دلم میگیره و یاد مادر عزیز خودم می افتم .........
مامان جونم، تو رفتی و حسرت خوردن و یه دنیا دلتنگی رو نصیب این دلم کردی .
تو رفتی تا ببینی که من بدون تو میتونم زندگی کنم یا نه !!!!!
بزار خودم بهت بگم : نمیتونم ........... نمی تونم بدون تو زندگی کنم
به خدا نمی تونم ......... نمی تونم ......... نمی تونم